ماماااان
مامان بسه، تروخدا بسه
بیا بغلم کن دستتو بکش رو سرم بگو چته
گریه کنم تو بغلت بگم از این دنیای نامردی که همه رو بر علیه من کرد و یکاری کرد دنبال بهونه باشم همیشه واسه مرگ و گریه
مامان به خدا دارم دق میکنم
لعنتی کجاااایی، نامرد نیستی ببینی حال و روز منو، مگه تو مامانم نیستی چرا داری دلمو با هزار رویی هات تیکه تیکه میکنی
دلتنگتم اخه مامااان:)
من مامان مهربون خودمو میخوام... چرا باهام اینجوری میکنی، خوبه واست حسرت ننه اینو اونو بخورم؟
مامان به ولای علی خسته شدم کجایی:)
میخوای سر قبرم واسم مهر مادریتو ثابت کنی؟ اره....؟ بمیرم خوبه؟ اوکی...
مامان داغمو ببینی الهی🙂
تربیت درست یعنی همون چیزایی که یه عمر باهاشون درد و زجر کشیدیم؟ پس دل ما چی...
بابا...!
بیا ببین این دنیای نامرد با قلب دخترت چیکار کرد :)
بابامو نمیتونم بغل کنم...
مامانمم... نمیشه بهش توضیح داد...
دوستامم که درگیر دردای خودشون...
خودمم که غریبم با خودم!
کلا میشه گفت:
چه غریبم من تو این تَن... :)
نمیدونم چی بگم... حرفام ته کشیده... شایدم خستگیمو از زندگی و هرچیزی که مربوط به سرنوشت من میشه نمیشه با حرف توصیف کرد...
فقط میخوام داد بزنم... : خـــســـتـــم :)