آدمی عجیب است ، آگاهانه برای خود وابستگی به‌وجود می‌آورد و سپس از آنها رنج می‌کشد =]
عشق منی تو خوشگله، همیشه بخند و مراقب خودت باش، برسی به آرزوهای قشنگت کنار عزیزای دلت، زیاد اهل سخنرانی و این حرفا نیستم فقط بدون بهت قول میدم من همیشه کنارتم و همیشه میتونی رو کمک من حساب کنی... خیلی خیلی خیلی زیاد دوست دارم عزیزدلم بمونی برام:)........ برو ادامه
زمانه دوخت لبم را به ریسمان سکوت
که قیمتم بشناسد به امتحان سکوت
منی که خاک نشین بودم از تجلی عشق
گذشته ام از فلک، هم به نردبان سکوت
نهفته باید و بنهفتم آنچه را دیدم
که عهد، عهد غم است و زمان، زمان سکوت...:)
_ استاد شهریار
اونی که میخواد بره... نمیگه من میرم خدافظ! بی سروصدا، راحت و بدون هیچ حرفی میزاره میره.
ولی اونی که خداحافظی میکنه، دوست داره بشنوه "نرو" :)))))
میگن سکوت آدمیزاد بوی دلخوری میده!
پر حرفیش بوی دلتنگی!
من میگم وای به حال آدمی که هم دل تنگه هم دلخور... چون نه میتونه سکوت کنه نه میتونه حرف دلشو بزنه:)
توجه کنین دوستان این پست بیشتر از همیشه نمک رو زخم دلم شده:)
https://imaylin.blogix.ir/post/217/%D8%B4-%D9%84-%D9%88%D8%BA-%D8%A7-%D9%85%D8%A2-%D8%A8%DB%8C-%DA%A9-%D8%B3
یه مدل خوابیدن داریم به نام "غم‌خواب" یعنی همش میخوابی تا از ناراحتی و غصه های زندگیت فرار کنی.
امیدوارم مبتلا نشید... ؛)
چـ‌‌ه‌زیباࢪَ؋ت،آنڪ‌ه‌قوݪِ‌ماندَن‌داد...
جوری که بغض کردم>>>> =]
1403/6/20
⋆سالها شنیدم "رفتنی باید رود" و بی تفاوت از کنارش گذشتم... فقط نمی‌دانم چرا خدا پاسخ معما های دلم را این چنین می دهد... هرچه را که سوالم باشد بر سرم می آید!⋆
امشب چمدونمو میبندم و برای همیشه ترک میکنم دنیایی رو که فقط دوسال بود و ثانیه به ثانیه برام خاطره بود... چه تقصیر خودم باشه یا نباشه، رفتنی باید بره و منم آدمی که برای زمین و زمان غیرقابل تحملم...
این بار یه سیلی میزنم به دلم و خفش میکنم، میدونم میشم یکی از نامردای زندگی خودم ولی دیگه مهم نیست و حقیقتا چاره ای هم نیست...
از همه طلب حلالیت دارم، میدونم کسی دلش برام تنگ نمیشه ولی دیگه بسه، تا همینجاشم که زمین گیر شدم و هی ساکت موندم و بخشیدم و گذشتم و خندیدم بسه، پا روی حس وابستگی بی نهایتم میزارم و پاهای فلجمو به حرکت درمیارم... هرچقدم ساده و مثلا مهربون باشم پای رفتنم فلج نیست...
حلالم کنین دوستان:)
خونریزی حنجره در اثر فریاد های خفه شده:)
