خاموش:)

دَرخاموشیهایمَنفریادهاست
دَرخاموشیهایمَنفریادهاست
زندگی شده عین هندزفری!
هی گره...
هی گره...
هی گره...
از جایی به بعد از دست تمام این ماجراها بود که دیگر هیچ تنشی را نمیتوانست تحمل کند، گوشهگیر شد، از آدم ها فاصله گرفت و با خودش فکر کرد هرچقدر دور از دسترس تر باشد کمتر آسیب میبیند... شاید تنهایی برایش بهترین گزینه ممکن نبود اما امن ترین چرا! و این درحالی بود که همه صدایش میزدند بی احساس:)!
صرفا چون قشنگ بود
اعتماد نمیکنه؟ مطمئن باش از اعتمادش سواستفاده شده:)
ابراز علاقه نمیکنه؟ مطمئن باش یکی پسش زده:)
Pov:مهربون نیست؟ مطمئن باش بخاطر مهربون بودن خیلی ضربه خورده!:)
خودشو دوست نداره؟ مطمئن باش آدما بهش تلقین کردن به قدر کافی خوب نیست!
گوشه گیره؟ مطمئن باش انقدر نادیده اش گرفتید که توی جمع نمیاد...
در میدانی یخ زده، در افکارم دیوانه ای رقصان طلب آزادی می کند:)
هوشنگ ابتهاج:
آدم ها تا حد مرگ از خود خسته ات می کنند، ترکت نمی کنند! اما مجبورت می کنند که ترکشان کنی، آنگاه تو می شوی بنده ی سر تا پا خطاکار...