♱اَفکآرِمَن♱

گم شده در افکاری از جنس غم...✞

ردپای‌مهربآنی‌نیست!

رک بگویم از همه رنجیده‌ ام

از غریب و آشنا ترسیده ام

رد پای مهربانی نیست، نیست... 

من تمام کوچه را گردیده ام

سال ها از بس که خوش بین بوده ام

هر کلاغی را کبوتر دیده ام

وزن احساس شما را بارها

با ترازوی خودم سنجیده ام 

بیخیال سردیِ آغوش ها... 

من به آغوش خود چسبیده ام

من شما را بارها و بارها

لا به لای هر دعا بخشیده ام

مَن تَمآمِ گِریِه هآیَم رآ شَبی... 

لآ بِه لآیِ وآژِه هآ خَندیدِه ام:)))...