♱𝑯𝒐𝒕 𝒕𝒉𝒐𝒖𝒈𝒉𝒕𝒔♱

در احوالات افکارم شتر با بارش گم میشد!✞

معلومه که حالم خوبه:)

واقعیت اینه که هیچ کس هیچ وقت نمیدونه و نمیفهمه توی دلت چی میگذره... دلتنگ میشی، دل‌مرده میشی، گریه می‌کنی، داغون میشی... 

احساس تنهایی می‌کنی، غذا نمی‌خوری، بیرون نمیری، علاقه ات به زندگی رو از دست میدی اما دم نمیزنی! 

فردا صبح بیدار میشی و باز لبخند میزنی و به زندگی ادامه میدی، این داستان زندگیه که بالا و پایین مجبوری زندگی کنی، مجبوری بسازی، مجبوری نق نزنی و به همه بگی: حالم خوبه:) 

حقیقت اینه که آدمیزاد خسته ست، خسته از تظاهر؟ آره... تظاهر به قوی بودن:) و همه این ها یعنی من از قوی بودن خسته‌ام🖤

♱زندگی♱

و در پایان:

کاش کسی می‌گفت چطور می‌توان به چیزی فکر نکرد؟ 

کسی را دوست نداشت؟ 

و رنجی را فراموش کرد؟ 

چطور می‌توان آسوده بود از فکر، از خیال؟ 

چطور می‌توان رها کرد؟ 

و گریخت؟ 

از آدم ها... از انتظار... 

گاهی از زندگی... 

و از دردهای نگفتنی که آدم را شکسته می‌کند؟ 

✮جبرآن✮

آدما فکر میکنن میشه برگشت... میشه جبران کرد... میشه معذرت خواست... میشه توضیح داد... 

اما چیزی که آدما بهش فکر نمیکنن اینه چه هرچیزی یه زمانی داره، از زمانش که گذشت دیگه بود و نبودش فرقی نداره، درواقع وقتی از زمان درست یه چیزی بگذره، دیگه هرکاری هم که بکنی قابل جبران نیست... 

آدما هميشه اشتباه فکر میکنن:) 

گریز!

آدم ضعیفی نبود... اما دیگر حوصله ی سختی ها را نداشت. میل عجیبی به گریز پیدا کرد:) به ندیدن... ندانستن... رفتن برای همیشه!